یادداشتهای خانوادگی



چند روزی هست که خانوم کوچیک ما کلمات جدید یادگرفته.

از جمله این که از دو هفته پیش که رفتیم پارک ولنجک و اردکهای آبنمای رستوران دریاباز رو دیده، فهمیده که اینها می گن کوآک کوآک. از اونجا به بعد هم هر پرنده ای که می بینه کوآک کوآک می کنه به سبک خودش.

البته از چند روز پیش هم که مرغهای باغ باباجونش رو دیده، یک چیزهایی شبیه قوق قوق هم به صداهاش اضافه شده که تفکیک اون با کوآک کوآکش یک کم سخته.

از کلمات جالب دیگه هم کلمه عکس» ه. تو اتاق خواب قم، یک عکس عروسی داریم که مامانش بهش یاد داده به تابلوهای دیوار بگه عکس، از اونجا به بعد هر چیزی که عکس چند تا آدم توش باشه از جمله تابلو مغازه یا قابهای آویزون به دیوار، بهش می گه عکس.

از کلمات دیگه هم کلمه نی نی» یه. این کلمه رو به عکس نوزادها و خود بچه ها و نوزادها می گه. کاری هم نداره که بچه 1 ساله باشه یا 8 ساله. تا حالا چند بار شده که به دختر بچه های 5-6 ساله گفته نی نی و اونها هم کلی شاکی شدن چرا یکی بهشون گفته نی نی :)).

از کلمات جالب دیگه هم کلمه بَه بَه» هستش. این رو وقتی می گه به نظرش یک چیزی خوردنی و خوشمزه باشه. معمولاً هر وقت می رم نونوایی تا نون رو می بینه می گه بَه بَه.کار هم نداره نون مردمه که دارن خنک می کنن یا نه. ما هم خوشبختانه اینجا چون نونوایی خلوته سریع نون می خریم و کار به جاهای باریک نمی کشه! :)) بعضی وقتها هم یک شکلاتی یا لواشکی چیزی که کف خونه پیدا می کنه و نمی تونه باز کنه بدو بدو می آره می ده دست من یا مامانش و می گه به به. یعنی این به به رو واسه من باز کن که می خوام بخورمش! یک موقعهای دیگه هم می گه به به مثلاً وقتی گشنه شه اگر بگی مامان به به؟ می گه به به یعنی من گشنمه. از کارهای خنده دارش این بود که چند بار هلو انجیری دست من دیده گفته به به و من هم بهش دادم نصف یا یک دونه کاملش رو خورده.

کلمه گل رو دو سه هفته اس یاد گرفته و اون هم از خونه مامان جونش که کلی گل مصنوعی رو طاقچه ها و دکورها هست و اونجا یاد گرفته اینها گله و بهشون یک چیزی تو مایه گُل می گه.

از پریروز هم شروع کرده می گه آب و وقتی اینو می گه یعنی آب می خوام. کلمه آپ هم می گه که به لامپها و مهتابیها با یک انگشت اشاره می کنه و می گه آپ. یعنی یک لحظه دستش رو به بالا پرتاپ می کنه و با انگشت لامپ رو نشون می ده ودستش رو سریع می آره پایین و می گه آپ!


در خلال تایپ این پست هم اومده بود از من آویزون که بیام بالا و بعد که بغلش کردم موس رو گرفته بود دم گوشش به جای تلفن داشت باهاش صحبت می کرد.

امروز هم دلار 19-20 تومن شده و ما سکته کردیم که چه خواهد شد!!! انشالا که بتونیم از این شرایط عبور کنیم.
-----------------------
از کلماتی که اول از همه یاد گرفت، عه ده بوده که از عید تقریباً می گفت و به معنی بده است.
الان هم یک دفعه می گی بیدو بیدو، یعنی این رو بده.
از کلمه های جالب دیگه هم بووه است یعنی این چیزه بده باید بندازی دور.
کلمه ددر رو هم به روایتهای مختلف می گه. بعضی وقتها می گه دَدَ بعضی وقتها می گه دِه ده.
کلمه چی چیه یا چیه یا شیه رو هم حدوداً دو سه هفته است می گه یعنی این چیه.
ماما و بابا هم دو سه ماه هست که می گه حداقل. دقیقش رو خاطرم نیست اما از یک زمانی به این ور بَه بَه جای بابا رو گرفت و دیگه بابا نمی گه :))



آخرین مطالب
آخرین جستجو ها